زمان مورد نیاز مطالعه این مطلب : 1 دقیقه

سلطان ملک شاه سلجوقی، بر فقیهی گوشه نشین و عارفی عزلت گزین وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر برنداشت و به ملک شاه تواضع نکرد.

بدانسان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: آیا تو نمی دانی من کیستم؟ من آن سلطان مقتدری ام که فلان گردن کش را به خواری کشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم.

بقیه داستان در ادامه مطلب


پایگاه تخصصی نماز سلطان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اتاقِ سفید سریال نقی اتاق تمیز نسیم کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. ثریا فیلم پروفایل سیاه | Profilesiah کتابز قفسه بندی هایپرمارکتی جنرال قفسه ایران موزیک